ساختار زیبا در آیات نورانی قرآن مجید
مقدمه:
یکی از زیباترین اعجازهای ادبی که درآیات نورانی کلام الله مجید قابل مشاهد است؛ جایگاه و ساختار مناسب کلمات درآیات نورانی قرآن مجید است. برای روشنتر شدن این مطلب لازم است مطالبی پیرامون کاربرد اسم و فعل در جمله بیان شود.
برای نمونه در خصوص اسم این چنین مشهور است، اسم دلالت بر ثبوت و استمرار دارد و فعل برحدوث وتجدد دلالت می کند. بر این اساس معنای اسم و فعل در جمله متفاوت میشود، به همین خاطر نکاتی غیر از معنای تحت الفظی ازآنها استفاده میشود؛ که درترجمه و تفسیر باید لحاظ شود، به عنوان مثال نمونه های را در این خصوص را بیان می کنیم.
نکات ادبی در فهم آیات:
1- خداوند متعال در سوره مبارکه فاطر آیه 3 میفرماید:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ [فاطر/3]اى مردم، نعمتِ خدا را بر خود ياد كنيد. آيا غير از خدا آفريدگارى است كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد؟ خدايى جز او نيست. پس چگونه [از حق] انحراف مىيابيد؟»
اگر دراین آیه شریفه خداوند متعال به جای فعل«َیرْزُقُكُمْ» می فرمود «رازقکم» آنچه را فعل میفهماند، از تجدد روزی[1] – که مرتب و پشت سرهم داده میشود- از بین میرفت[2]. به همین سبب است که به صورت فعل مضارع آمد تا تجدد و پی در پی بودن را نیز به همراه داشته باشد.
2- اگر به جای «باسط» درآیه 18 سوره مبارکه انعام واژه «یبسط»به کارگرفته میشد معنای ثبوت و استمرار بسط از بین میرفت وغرض حاصل نمیشد، زیرا دلالت میکرد این حیوان این حالت را همیشه نداشت و کم کم به این حالت در میآمده است. در حالی که به صورت اسم آمدن، حاکی ازثبوت این صفت برای حیوان است.[3]
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً[کهف/18]و مىپندارى كه ايشان بيدارند، در حالى كه خفتهاند و آنها را به پهلوى راست و چپ میگردانيم، و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز كرده [بود]. اگر بر حال آنان اطلاع مىيافتى، گريزان روى از آنها برمىتافتى و از [مشاهده] آنها آكنده از بيم مىشدى»
3- سوره مبارکه انعام آیه 95
إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (انعام/95) خدا شكافنده دانه و هسته است. زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مىآورد. چنين است خداى شما پس چگونه [از حق] منحرف میشويد؟»
برای خارج کردن زنده از مرده از فعل مضارع استفاده شده است و برای خارج کردن مرده از زنده از واژه«مخرج» را به کار برده است، زیرا زنده برمرده شرفت دارد و اعتنا به شأن خروج زنده از مرده بیشتر است از اخراج مرده از زنده؛ بنابراین با فعل مضارع آمده تا بر تجدد دلالت کند.[4]
---------------------------------------------------------
پی نوشت:
[1] ر.ک: شرح مختصر المعانی، ج 1ص 135
[2]. فلاحی قمی، تاثیر علوم ادبی در فهم قرآن(قم، موسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی 1389 به نقل از دلائل الاعجاز ص136
[3]. همان، به نقل از الاتقان ج 2ص376و دلائل الاعجاز،ص132
[4].فلاحی قمی، تاثیر علوم ادبی در فهم قرآن، به نقل ازمفاتیح الغیب ج13 ص74